playmate_p37

دکوک تهیونگ و ول کرد
تهیونگ گفت:اینطور که تو میگی نیست قسم میخورم اینطوری نیست(گریه و بغصض*)
کوک نیشخندی و زد و گفت
کوک: عذرخواهی میکنم جناب حتما زندگی شاهانه تری داشتید و نتونستم درست بیان کنم
تهیونگ ساکت شده بود نمیتونست چیزی بگه حتی نمیتونست از خودش دفاع کنه و یسری واقعیت هارو بگه بگه که اجازه نداشت جایی بره بگه که اونقدر که اونا فکر میکنن خوشبخت نبوده ولی زبونش بند اومده بود
کوک: چیه لال شدی؟دیدی ؟ دیدی دارم درست میگم؟ بار اخره دارم بهت هشدار میدم کیم تهیونگ یک بار دیگه فقط یکباره دیگه ببینم نزدیک ات شدی بهش پیام دادی حتی به صورت کاملا اتفاقی از شعاع ۱۰۰۰ کیلومتریش رد شدی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی خودت و خاندان کیم و هرچی که داری و نداری رو یه جوری نابود میکنم که انگار از اول هیچ خاندان کیمی و کیم تهیونگی وجود نداشته و فقط ازش یه افسانه بمونه فهمیدی؟
تهیونگ:......
تهیونگ: کوک حرفاتو زدی ولی یه لحظه لطفا ی...یه لحظه واستا گوش کن به حرفم چیکار کنم ؟ چیکار کنم حرفمو گوش کنی ؟
کوک:تنها کاری که میتونی لان بکنی اینکه خفشی و گورتو گم کنی
تهیونگ:......
کوک ویو:
دلم خنک شده بود اون حرومزاده رو تا میتونست زدم اما ات چقدر این بچه لجباز و یه دندس حتی حاظر نشد یه لحظه واسته حرفمو گوش کنه اه باید یه کاری کنم
..............................................................................
یوجین : خب تعریف کن چی شد
ات: .....
یوجین: لال شدی ؟ بگو دیگه
ات: یوجین خفه میشی؟
یوجین: وای خدابه دور چته صگ شدی باز
ات: وای میشه ولم کنی؟
یوجین: .......
*بعد از چند مین یوجین
یوجین:پیاده شو
ات: اینجا کجاست چرا اومدی اینجا
یوجین: من تورو خوب میشناسم اگر الان حرف نزنی دیونه میشی
ات: وا چه حرفی ؟ دیونه کجا بود تو دیونه ای سوار شو بریم خونه خستم اذیت نکن
یوجین: پیاده شو
ات:.....
یوجین: خب تهیونگ چی گفت؟
ات: شر و ور یه مشت حرف چرت گفت
یوجین: اونو که میدونم میخام بدونم در چه حد بود
ات:(کل حرفای تهیونگو برای یوجین تعریف کرد)
یوجین: این یارو فیلم زیاد میبینه؟ فازش چیه
ات: وای تازه میدونی برگشت چی گفت به من گفت منو خیلی دست کم گرفتی جئون ات من هرچیزی رو که بخام به دست میارم 🤣 (با حالت مسخره* )
یوجین: اوو مثل اینکه پسره خیلی فیلم میبینه خب تو چی گفتی؟
ات: هیچی ریدم بهش
یوجین: از بچگی همینقدر خل و چل بود؟
ات:......
یوجین: باز قدرت تلکلمت و از دست دادی؟
ات:..............
یوجین: هعی واستا ببینمت؟ گریه داری میکنی
ات: نخیرم
*یوجین ات و بغل کرد
ات:دیدی کوک به من چی گفت ؟دیدی تهیونگ باهام چیکار کرد دیدی مامان بابام تنهام گذاشتن .....(بغض)
دیدگاه ها (۰)

Playmate_p38

playmate_p39

playmate_p36

Playmate _p³⁵

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟏ات خشکش زده بود. نمی‌دونست ب...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟑ات: «خب خب خب… حالا که اوضاع...

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط